برای دیدن محتوای سایت روی دکمه دسته بندی کلیک بفرمایید
طلاق پایان یک ازدواج است اما روابط اضافی که با این ازدواج گره خورده چطور؟ این روابط جانبی شامل خانواده های گسترده ، مانند همسر ، در حالی که روابط اصلی شامل فرزندان است. با این حال ، انحلال ازدواج از طریق طلاق به تأثیر طلاق بر همه روابط اضافی که از طریق ازدواج ایجاد شده است ، نمی پردازد. کودکان اغلب بیشترین تاثیر را از جدایی یا طلاق می گیرند. تجزیه واحد والدین تغییرات زیادی را با خود به همراه دارد. تغییرات ممکن است فیزیکی باشد .جدایی لفظی هر یک از والدین از محل های مختلف اقامتگاه و همچنین احساسی در درجه اول سردرگمی و سرخوردگی از درک نکردن آنچه اتفاق می افتد ، و چرا. به همین دلیل است که کودکان گاهی اوقات به روشهای غیرمعمول یا غیرمنتظره مانند وضعیت تحصیلی ضعیف ، خروج از دوستان و خانواده و سایر رفتارهای مشکل ساز به وضعیت اعتراض می کنند. به طور معمول ، اولین واکنش کودک به طلاق یا جدایی سردرگمی ، انکار و ترس است. کودکان ممکن است متعاقباً خشم ، افسردگی یا حتی حملات وحشت را تجربه کنند ، مگر اینکه احساسات آنها در اوایل جدایی توسط هر یک از والدین تسکین یابد. شاید کمی اطلاعات در مورد طلاق و تأثیرات معمول آن بر مردان ، زنان و کودکان مفید باشد. آمار طلاق در کشورهای پیشرفته بالاترین میزان است. پنجاه درصد ازدواج ها به طلاق ختم می شود. شصت و هفت درصد از کل ازدواج های دوم به طلاق ختم می شود. با وجود این ارقام ، واقعیت این است که به نظر می رسد آمار طلاق در حال کاهش است. دلایل این تغییر مشخص نیست. بسیاری از مردم نمی توانند طلاق بگیرند ، بسیاری از افراد توانایی ازدواج ندارند. دلیل دیگر این است که "بچه های مستقل" ، که بخش بزرگی از جمعیت ما را تشکیل می دهند ، دیگر در سن 20 تا 30 سالگی نیستند ، سنینی که طلاق در آن شایع تر است. انتظار جامعه این است که زندگی زنان و مردان مطلقه رضایت کمتری نسبت به زندگی زناشویی داشته باشد. طلاق با افزایش افسردگی همراه است. افراد مطلقه امیدها و رویاها و شیوه زندگی متفاوتی راتجربه می کنند. درک واقعیت مالی طلاق اغلب دشوار است چون نسبت به زمان قبل لز طلاق باید تقریبا دو برابر هزینه ها را تأمین کنند. روابط خارج از ازدواج علت اصلی طلاق در است. روابط خارج از چارچوب در مردان بیشتر از زنان شایع است . مهارت های ارتباطی ضعیف اجتماعی به ویژه در زمینه های مختلف فرهنگی اجتماعی که منجر به مشاجره می شود و حل تعارضات را دشوار می کند و رنج های و عوارض انباشته می شوند . ازدواج زوجین حتی با ادیان یکسان ولی فرهنگ های متفاوت نیز هم باعث اختلاف و جدای می شود و اگر دین مورد پذیرش زوجین هم متفاوت باشد یکی دیگر از دلایل فروپاشی ازدواج می شود. هر زوجی به سیستم حمایتی از طرف خانواده و دوستان نیاز دارند ، در حالی که زوج های آسیب پذیر هستند که از جابجایی رنج می برند یا احساس ناامیدی تنهایی ، دل شکستگی و خلق افسرده را تجربه می کنند.نیازمند پشتیبانی دارند . انتظارات کاذب ، زیاد و غیرواقعی از زندگی یا از نقش های همسر نیز دلایلی برای ازدواج های ناموفق در بین زوج های کشورهای مختلف است. مطالعات اخیر نشان داد که اعتیاد زوجین به شبکه اجتماعی (فیس بوک و توییتر) دلیل مهمی برای از بین بردن روابطزوجین است. بیش از 80 درصد مردم در شبکه های اجتماعی ثبت نام کرده اند و زوج های بیشتری اعتیاد به شبکه را دارا هستند. سفرهای طولانی به محل کار ، استرس کاری ، سبک زندگی بی تحرک ، ممکن است بر میل جنسی و اختلال نعوظ تأثیر بگذارد که باعث ایجاد استرس در روابط می شود. در کشور ما، طبق سنت ؛ تمام مسئولیتهای مالی خانواده بر عهده مردان است تا زنان که می توانند از شوهر حمایت مالی کنند یا نه . ممکن است زنان مسئولیت همکاری را نپذیرند ، ممکن است درآمد زنان بیشتر از دیگری باشد ، اما تقسیم مسئولیت مالی را رد کند. معمولاً در 90 موارد ، حضانت فرزندان به عهده پدر است. مادر و فرزندان برای تربیت فرزندان توسط یک والدین تنها به حمایت مالی و خانواده نیاز دارند. در 75درصد موارد ، مادر از حمایت کودک از دادگاه استفاده می کند. شکرخدا ، زنان نسبت به مردان سیستم خودتنظیمی بهتری دارند. دلایل این امر این است که ؛ حساسیت زنان برای ناهماهنگی زناشویی بسیار زیاد است ، پس از طلاق احساس آرامش می کند ، به سیستم حمایت اجتماعی وابسته است ، برای نقش جدید خود عزت نفس بالایی را تجربه می کند ، اما زنان مطلقه بیش از مردان احساس ننگ اجتماعی می کنند. در صورت داشتن زمان کافی و رعایت بیشتر روابط زوجین جدید برای نجات ازدواج جدید ، مردان سیستم جایگزین بهتری برای مردان خواهند داشت. پسران دارای سوء تعدیل اجتماعی و تحصیلی بیشتری خواهند بود. پسران بیشتر عصبانیت خود را در بیرون نشان می دهند و در نهایت ، ناامیدی بیشتری دارند و به خود آسیب می رسانند. پسرها به راحتی در مدرسه دچار مشکل می شوند ، با همسالان و والدین خود مبارزه می کنند. در حالی که دختران تمایل دارند ناراحتی خود را درونی کنند ، اما بیشتر دچار افسردگی ، سردرد یا معده درد می شوند و الگوهای خوردن و خوابیدن آنها تغییر می کند. عامل مهم کیفیت و کمیت دخالت پدر در زندگی کودک است که بستگی به نگرش مادر و پذیرش نقش پدر دارد. طلاق همچنین آثار مثبتی برای کودکان دارد. والدین مجرد اغلب نسبت به والدین متاهل به فرزندان خود نزدیکتر هستند. این نیز می تواند منفی باشد زیرا زمانی که کودک مسئولیت زیادی را به عهده می گیرد زیرا یکی از والدین یا هر دو والدین به خوبی عمل نمی کند ، یا وقتی والدین با کودک در مورد میزان آسیب دیدن والدین دیگر یا وحشتناک صحبت می کنند. پدر و مادر دیگر است اغلب والدین جدا شده سعی می کنند وقت با کیفیتی را با کودکان بگذرانند و به خواسته های آنها توجه کنند ( هدایای کوچک ، تماس های تلفنی و غیره). اگر هر دو والد ازدواج مجدد کنند ، ممکن است دو برابر بزرگسالان/پرستاران حمایتی داشته باشند. حداقل وقتی والدین می توانند تعارض خود را کنترل کنند ، تصمیم برای پایان دادن به یک رابطه می تواند آسیب زا ، آشفته و مملو از احساسات متناقض باشد. بسیاری از درمان های مشترک شما شامل پذیرش ، تمرکز بر آینده ، مسئولیت پذیری در قبال اقدامات خود (در حال حاضر و در طول ازدواج) و عمل با صداقت است. تمرکز بر آینده ای که می خواهند ایجاد کنند ممکن است مستلزم تصدیق مراحل مختلف احساسی یکدیگر و تمایل دلسوزانه برای همکاری برای ایجاد تعادل بین احساسات طرفین باشد. اطلاعات زیر در مورد مراحل احساسی پایان رابطه ارائه می شود تا به طرفین در باتلاق عاطفی پایان رابطه کمک کند و به بهبود شخصی آنها کمک کند. 1.. گمراهی یک طرف (گاهی 1-2 سال قبل از بیان شفاهی) بیشتر واکنشهای کودکان بعد از طلاق بستگی به (1) کیفیت رابطه آنها با هر یک از والدین قبل از طلاق (2) شدت و مدت درگیری والدین (3) توانایی والدین در تمرکز بر نیازها دارد. از فرزندان در طلاق به طور معمول ، کودکانی که والدین آنها در حال طلاق سخت هستند ، رفتارهایی را انجام می دهند که به آنها کمک می کند احساس امنیت کنند. این امر به ویژه در کودکان خردسال رخ می دهد و به عنوان قصه گویی ظاهر می شود (من و مامان و بابا به دیزنی لند می رویم ؛ ما به یک دوبلکس نقل مکان می کنیم و بابا در همسایگی زندگی می کند ؛ آنها همچنین تخیلات آشتی بخشی خواهند داشت). وقتی والدین از هم جدا می شوند ، کودکان نگران هستند که چه کسی از آنها مراقبت خواهد کرد. آنها می ترسند که آنها نیز قابل طلاق بوده و توسط یکی از والدین یا هر دو رها شوند. این مشکل با والدین یکی از والدین و یا هردو برای اطمینان بیشتر به فرزندان ، صحبت کردن در مورد والدین دیگر در حضور فرزندان ، استفاده از زبانی مانند "بابا ما را طلاق می دهد" ، دیر هنگام وصول یا ربودن کودکان بدتر می شود. کودکانی که احساس ناامنی می کنند ، حرف هایی را به والدینی می زنند که هدف آنها برانگیختن پاسخ خرس مادر/خرس پاپا (نشان دادن محافظت) است. اگر فرزندان "اجازه" برقراری رابطه خوب با والدین دیگر را نداشته باشند ، یا اگر فکر می کنند در طلاق باید از "مراقبت" یکی از والدین خود استفاده کنند ، به احتمال زیاد در نهایت احساس وفاداری بین آنها تقسیم می شود. والدین آنها یا ، کودکان از جزئیات آنچه اتفاق می افتد و نحوه تأثیر آن بر آنها می خواهند. ارتباط والدین باید یکسان و متناسب با سن باشد. کودکان ممکن است خشم و خصومت خود را با همسالان ، خواهر و برادر یا والدین ابراز کنند. ممکن است عملکرد مدرسه مختل شود. خصومت فرزندان با والدین اغلب به والدینی انجام می شود که تصور می شود مقصر هستند. خصومت به درون تبدیل به افسردگی در کودکان می شود. بی حالی ، اختلالات خواب و غذا خوردن ، بازیگری ، کناره گیری اجتماعی ، آسیب جسمی (بیشتر در نوجوانان شایع است). هنگامی که کودکان از محبت هر دو والدین مطمئن بودند ، ممکن است به مرحله تکامل اولیه خود بازگردند. آنها ممکن است "کودک صحبت کنند" یا تخت خود را خیس کنند. کودکان ممکن است با توجه به نیازهای عاطفی و جسمی والدین خود "پدر و مادر" شوند ("کسی باید در اینجا مسئول باشد"). هرچه تعارض بین والدین بیشتر باشد ، فرزندان طولانی تر به مفهوم آشتی والدین خود پایبند هستند. واضح است که والدین با زندگی خود "کنار نمی آیند". کودکان اغلب به گونه ای رفتار می کنند که والدین آنها را مجبور به تعامل (منفی یا مثبت) می کند. کودکانی که والدین آنها در طول ازدواج بسیار ناسازگار بودند ، اغلب احساسات شدید تعارض را با صمیمیت اشتباه می گیرند. آنها والدین را درگیر رابطه ای صمیمی می دانند. از آنجا که ممکن است اختلافات زناشویی زیادی با استرس والدین مرتبط باشد ، کودکان اغلب در برابر طلاق والدین خود احساس مسئولیت می کنند.آنها احساس می کنند که رفتار آنها به نوعی در این امر دخیل بوده است. این امر به ویژه زمانی صادق است که والدین در هنگام تبادل نظر با فرزندان یا در برنامه مذاکره با هم دعوا کنند: کودکان می بینند که والدین بر سر آنها دعوا می کنند. آنها ممکن است سعی کنند با وعده های رفتار خوب ، با والدین خود به توافق برسند. آنها ممکن است در انتقال دچار مشکل شوند یا از رفتن با والدین دیگر خودداری کنند. کودکان اغلب خشم خود و والدین خود را انجام می دهند. در تلاش برای زنده ماندن در محیط خصمانه ، کودکان اغلب طرف والدینی را که در حال حاضر با آنها هستند ، می گیرند. این ممکن است در امتناع از صحبت کردن با والدین دیگر در تلفن یا عدم تمایل به اشتراک گذاری زمان با والدین دیگر ظاهر شود. نوجوانان معمولاً به شیوه ای رفتار می کنند که والدین رفتار می کنند. گاهی اوقات والدین برای تشخیص استرس در کودکان ، به ویژه کودکان کوچک ، به کمک نیاز دارند. آنچه در زیر می آید برخی از تجربیات و علائم استرس در کودکان در سنین مختلف است. جدایی یا طلاق همچنین می تواند بر خانواده بزرگ ازدواج تأثیر بگذارد. در برخی موارد ، اعضای خانواده هر یک از همسران ممکن است احساس کنند که باید طرفیکی از زوجی ها باشند. این ممکن است دشوار ، گیج کننده باشد و همچنین ممکن است بر فرزندان نیز تأثیر منفی بگذارد. بچه ها در تشخیص مشکلی که دارند اشتباه می کنند ، و به ویژه در برخورد با خصومت مهارت دارند مخصوصاً اگر به یکی از والدینشان توجه شود. پس از جدایی ، کودکان معمولاً با دانستن چگونگی ایجاد تعادل بین وفاداری های تقسیم شده مشکل دارند. احساس بی وفایی می کنند اگر آنها هنوز پدر را دوست دارند وقتی مادر به وضوح ناراحت است و برعکس. وقتی پدربزرگ و مادربزرگ و دیگر اعضای یک خانواده بزرگ بر سر این که آیا باید طرف یکی از زوج ها باشند ، اختلاف نظر دارند ، بچه ها این موضوع را درک می کنند. اگر خانواده بزرگ نسبت به یکی از والدین تعصب داشته باشند ، این می تواند این احساس سردرگمی را در کودکان تقویت کند و به رابطه کودک با هر یک از والدین آسیب برساند. اگرچه ممکن است در شرایطی که در سختی جدایی هستید مدیریت طلاق دشوار باشد ، مهم این است که شما به طور منظم با عزیزان خود-به ویژه فرزندان ، خانواده بزرگ و همسرسابق خود ارتباط برقرار کنید. این مهم است که شما به عزیزانتان توضیح دهید که چگونه دوست دارید خانواده شما با وجود طلاق پیش بروند. در مورد احساسات خود علناً با فرزندان و خانواده خود صحبت کنید ، حتی اگر آنها احساس صدمه یا سرخوردگی داشته باشند. بگذارید ببینند که اگرچه شما ناراحت هستید ، اما مشکلی نیست که در مورد احساسات خود نیز صحبت کنید. انجام این کار این حس را حذف می کند که موضوعات خاصی ممکن است محدودیت نداشته باشند ، که می تواند احساس گیجی و سرخوردگی هر شخص را تشدید کند. جنبه های روانی وعاطفی طلاق
"طلاق" به چه معناست؟
آثار طلاق و شیوع آن
دلایل اصلی طلاق
خیانت
ارتباط ضعیف
تفاوتهای مذهبی و فرهنگی
عدم وجود سیستم پشتیبانی
انتظارات غیرواقعی
شبکه اجتماعی
ناسازگاری جنسی
سهل انگاری مالی
تاثیر روانی بر زنان
تاثیر روانی بر مردان
تاثیر روانی بر فرزندان
تأثیر روانی بر کودکان به سه عامل بستگی دارد: کیفیت روابط خانوادگی ، شدت و مدت درگیری خانوادگی و پوشش نیازهای کودکان پس از طلاق.
کودکانی که پس از طلاق موفق می شوند ، دارای شخصیت های قوی با تجربه خرد کافی هستند.
مراحل روانی وعاطفی طلاق
جنبه های روانی و عاطفی طلاق بر زوجین
2..بیان نارضایتی (8-12 ماه قبل از استناد به مراحل قانونی)
3.. تصمیم به طلاق (6-12 ماه قبل از استناد به مراحل قانونی)
4.. اقدام در مورد تصمیم گیری (شروع مراحل قانونی)
5..پذیرش رشد (طی مراحل قانونی یا پس از آن)
6..شروعهای جدید (تکمیل مراحل قانونی تا چهار سال پس از آن)
واکنشهای روانی و عاطفی کودکان نسبت به طلاق
تجربیات کودکان از طلاق و جدایی
(1) .انکار
(2). رها کردن
(3). پیش آگهی با اطلاعات
(4) .خشم و دشمنی
(5). افسردگی
(6). نارسایی/بیش از حد بودن
(7). پیش آگهی با آشتی
(8).سرزنش و مقصر
(9). عمل کردن
علائم استرس در کودکان
** نوزادان و کودکان نوپا:**
1. واپس رفتن از نظر خواب ، آموزش توالت یا غذا خوردن ؛ کاهش سرعت تسلط بر مهارتهای جدید
2. اختلالات خواب (مشکل در خوابید ؛ بیدار شدن مکرر)
3. مشکل در ترک والدین ؛ چسبندگی
4. خستگی عمومی ، عصبانیت ، گریه.
**سه تا پنج سال:**
1. عقب نشینی: بازگشت به پتوهای امنیتی و اسباب بازی های دور ریخته شده ، وقفهدر آموزش توالت ، مکیدن انگشت شست
2. درک ناقص از آنچه اتفاق افتاده است. گیج شده ساخت داستانهای فانتزی
3. سرزنش خود و احساس گناه
4. اضطراب هنگام خواب. خواب ناخوشایند/ناراحت کننده ؛ بیدار شدن مکرر
5 ترس از رها شدن توسط هر دو والدین. چسبندگی
6. تحریک پذیری بیشتر ، پرخاشگری ، عصبانیت.
** شش تا هشت سال:**
1.غم فراگیر ؛ احساس رها شدن و طرد شدن
2. گریه و هق هق
3. ترس از تحقق بدترین ترس های خود
4. خیالات آشتی
5. درگیری های وفاداری. احساس از هم گسیختگی جسمی
6. مشکلات کنترل ضربه ؛ رفتار نامنظم
** نه تا دوازده سال:**
1. قادر به مشاهده آشفتگی خانواده به وضوح ؛ سعی کنید نظم و ترتیب دهید
2. ترس از تنهایی
3. خشم شدید از والدینی که باعث طلاق می شوند
4. شکایات جسمی. سردرد و معده درد
5. ممکن است برای جلوگیری از فکر کردن به طلاق بیش از حد فعال شود
6. از آنچه در خانواده آنها اتفاق می افتد شرمنده باشید. احساس می کنند با بچه های دیگر فرق دارند.
**نوجوانان:**
1. ترس از منزوی بودن و تنها ماندن
2. تجربه ترک والدین ؛ احساس کنید والدین برای آنها در دسترس نیستند
3. احساس عجله برای رسیدن به استقلال
4. احساس رقابت با والدین
5. نگران عشق و ازدواج آینده خود باشید. مشغول بقای روابط می باشد
6. ناراحتی از قرار والدین و رابطه جنسی
7. مشکل در تمرکز
8. عزادار از دست دادن خانواده در دوران کودکی خود.
تاثیر روانی و عاطفی طلاق بر والدین زوجین
رو به جلو پس از جدایی